چگونه برای استارتآپ خود برنامهریزی استراتژیک داشته باشیم؟
برنامه ریزی اغلب به عنوان نقطه مقابل رشد در فرآیندهای راهاندازی دیده می شود. هر چند آنچه اغلب اشتباه میشود، ضروری بودن برنامهریزی استراتژیک در موفقیت بلندمدت هر سرمایهگذاری است.
نیاز به برنامهریزی راهبردی استارتآپ چیست؟
یک برنامهاستراتژیک بیانگر مراحل یا استراتژی هایی است که یک شرکت باید شناسایی کرده و به کارگیرد تا به اهداف تعیین شده خود برسد.
اغلب استارتآپهای جدید میتوانند فروش خود را به سرعت افزایش دهند و از منحنی رشد صعود کنند اما به نقطه رکود برسند. برنامه ریزیاستراتژیک دقیقا در خدمت همین هدف است، برای حفظ و همچنین ادامه این رشد با تعریف مسیر و ارزیابی موفقیت آن در فواصل زمانی مشخص. همچنین در اولویتبندی منابع برای افزایش بازده سرمایهگذاری بسیار مهم است و به عنوان یک امتیاز مثبت در طول فرآیند تأمین مالی دیده میشود، زیرا وضوح اهداف را نشان میدهد. در نهایت به عنوان یک منبع بزرگ انگیزه برای همه اعضای یک استارتآپ عمل میکند.
تفاوت بین برنامههای استراتژیک و برنامههای تجاری
برنامههای استراتژیک علیرغم اینکه نوعی طرحتجاری هستند، تفاوت های زیادی دارند. در حالی که طرح کسبوکار یک استارتآپ یک طرح مکتوب از مدل کسبوکار است که تمام جنبه های کسبوکار را به تفصیل بیان میکند و معمولاً در روزهای اولیه سرمایهگذاری ایجاد میشود.
در مقابل یک برنامهاستراتژیک در درجه اول برای ارائه جهت استراتژیک برای یک سازمان موجود استفاده میشود. این طرحها معمولاً در سرمایهگذاری های با سابقهتر ایجاد میشوند. هر چه یک سرمایهگذاری بزرگتر شود، نیاز به برنامههای استراتژیک شدیدتر میشود. تصور غلط رایج دیگری که برنامهریزی یک فعالیت ثابت است وجود دارد در حالی که در واقعیت برای بهینهسازی موفق برنامههای استراتژیک باید به عنوان اسناد سیال دیده شوند.
حالا به اینجا میرسیم که چگونه برای استارتآپ خود برنامهریزی استراتژیک داشته باشیم؟
مولفههای برنامهریزی استراتژیک:
چشمانداز: چشمانداز یک شرکت چیزی است که میخواهد در آینده به آن تبدیل شود یا به آن دست یابد. نیروی محرکه کسبوکار است. سوالات کلیدی مانند این به شما کمک میکند تا دیدگاه خود را بهتر درک کنید:
- مشتری کیست؟
- شما به چه کاری مشغول هستید؟
- چگونه میخواهید رشد کنید؟
- مزیترقابتی شما چیست؟
ارزشها: ارزشهای شرکت چیزی نیست جز باورها و اصولی که میخواهد ترویج کند و از آن حمایت کند. ارزشها به عنوان اصول راهنما درنظر گرفته میشوند که هرگز تغییر نمیکنند. تایپ کردن یک عبارت ارزش اصلی ممکن است مفید باشد.
بیانیه ماموریت: بیانیه ماموریت انگیزه اساسی شرکتها را برای انجام تجارت بیان میکند. این بخشی از برنامهریزی استراتژیک نیست، بلکه پایهای را برای اهدافاستراتژیک ایجاد می کند. تفاوت بین این و چشمانداز این است که بیانیه ماموریت هدفی را برای آینده پیشبینی نمیکند.
اهداف: اینها نتایج مطلوب تلاش است. کیت کاستا، مربی استارتآپ، بهترین اهداف را اینگونه توصیف میکند: اهداف هوشمند یعنی باید مشخص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط و محدود به زمان باشند. بنابراین به جای اینکه بگویید میخواهید فروش خود را به شدت افزایش دهید، بگویید که میخواهید فروش خود را در 12 ماه آینده 25 درصد افزایش دهید. باید تقسیمبندیهای بیشتری برای اهداف سرمایهگذاری انجام شود، یعنی:
اهداف کوتاهمدت: 6 ماه تا یک سال
اهداف بلندمدت: 1 سال تا 5 سال
شایستگیها: هر سرمایهگذاری دارای فرآیندی است که در آن تخصص دارد، در حالی که برخی از آنها میتوانند توسط دیگران بهتر انجام شوند. این فعالیتهایی که شرکت در آنها استثنایی است، شایستگیهای اصلی آن نامیده می شود. این مرحله با ارائه نقطه شروع به دستیابی به اهداف کمک میکند. برای کسب حداکثر اثربخشی، یک استارتآپ باید یک ارزیابی صادقانه از قابلیتها و مهارتهای خود انجام دهد.
ارزیابی: آخرین مرحله برنامهریزیاستراتژیک را تشکیل میدهد که در آن تمامی مراحل و روشهای ارزیابی اهداف بیان میشود. شاخصهای عملکردی مانند شاخصهای کلیدی عملکرد که موفقیت یک سازمان یا فعالیت خاصی را که در آن شرکت میکند ارزیابی میکنند، میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. این مرحله با ارزیابیهایی به پایان میرسد که منجر به تعدیل و ایجاد اهداف جدید برای سرمایهگذاری میشود و چرخه ادامه مییابد.
برگرفته از سایت startupindia