10 فرآیند در برنامه ریزی استراتژیک

 

10 فرآیند در برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک

 

1.    ماموریت و چشم انداز را تعریف کنید.

 

با بیان چشم انداز سازمان برای آینده، شروع کنید.

بپرسید: " موفقیت پنج سال دیگر چگونه خواهد بود؟ "

بیانیه ماموریتی ایجاد کنید که ارزش های سازمانی و نحوه رسیدن به چشم انداز را توصیف کند. چه ارزش هایی مأموریت، چشم انداز و هدف را تعیین می کنند؟
اهداف استراتژیک هدف محور، " چرایی " کاری را که شرکت انجام می دهد، بیان می کند. بیانیه، چشم انداز را به اهداف خاص متصل کرده و بین اهداف بزرگتر و کاری که تیم ها و افراد انجام می دهند، مرزی می کشد.

 

 

2.    یک ارزیابی جامع انجام دهید.

 

این مرحله شامل شناسایی موقعیت استراتژیک یک سازمان است. جمع آوری داده ها از محیط های داخلی و خارجی و ذینفعان مربوطه در این زمان انجام می شود. همچنین، مشارکت دادن کارکنان و مشتریان در تحقیق. جمع آوری داده های بازار از طریق تحقیق بدست می‌آید.

یکی از حیاتی‌ترین مؤلفه‌های این مرحله، تجزیه و تحلیل جامع SWOT است که شامل گردهمایی افراد و ارائه دیدگاه‌های همه ذینفعان، برای تعیین موارد زیر است:


نقاط قوت
نقاط ضعف
فرصت ها
تهدید ها

 

نقاط قوت و ضعف


در این مرحله، برنامه‌ریزان دارایی‌های شرکت را شناسایی می‌کنند که به مزیت رقابتی فعلی و یا احتمال افزایش قابل ‌توجه در سهم بازار سازمان در آینده کمک می‌کند. این باید یک ارزیابی عینی باشد تا یک چشم انداز متورم از نقاط قوت آن. ارزیابی دقیق نقاط ضعف مستلزم نگاه به بیرون به نیروهای خارجی است که می توانند فرصت های جدید و همچنین تهدیدها را آشکار کنند. به عنوان نمونه، تغییر گسترده در صنایع متعددی را در نظر بگیرید که استراتژی آنها به دلیل همه گیری COVID -19 مختل شده است.


کتاب استراتژی رقابتی - تکنیک‌هایی برای تحلیل صنایع و رقبا نوشته مایکل پورتر- ادعا می‌کند که در یک صنعت پنج نیرو در کار وجود دارد که بر توانایی آن صنعت برای توسعه استراتژی رقابتی تأثیر می‌گذارند. از زمانی که این کتاب در سال  1979 منتشر شد، سازمان ها برای ایجاد چارچوب استراتژیک خود به نظریه پورتر روی آوردند. 
در اینجا 5 نیرو ( و سؤالات کلیدی ) که استراتژی رقابتی اکثر صنایع را تعیین می کنند، آورده شده است.

 

توان رقابتی: هنگام در نظر گرفتن نقاط قوت رقبای یک سازمان، مهم است که بپرسیم: محصولات/خدمات ما چگونه درفرآیند رقابت، مقاومت می کنند؟ اگر رقابت شدید باشد، شرکت ها باید در نظر بگیرند که چه ظرفیتی برای به دست آوردن اهرم از طریق کاهش قیمت یا استراتژی های بازاریابی جسورانه دارند. اگر رقابت کمی وجود داشته باشد، سازمان سود قابل توجهی در بازار خواهد داشت.

 

قدرت تامین کننده: تامین کنندگان چگونه ممکن است بر استراتژی تاثیر بگذارند؟ به عنوان مثال، اگر تامین کنندگان قیمت های خود را افزایش دهند چه؟ یک شرکت تا چه حد به تامین کننده خاصی برای محصول(های) ما نیاز دارد؟ آیا امکان تعویض تامین کنندگان به روشی مقرون به صرفه تر و کارآمدتر وجود دارد؟ تعداد تامین کنندگانی که وجود دارند، توانایی شما را برای پایین نگه داشتن هزینه ها تعیین می کند.

 

قدرت خریدار: خریداران تا چه حد توانایی خرید در دستان رقبای شما را دارند؟ پایگاه مشتری شما چقدر قدرت در تعیین قیمت دارد؟ تعداد کمی از خریداران آگاه قدرت را به سمت خود تغییر می دهند در حالی که یک استخر بزرگ ممکن است مزیت استراتژیک را به شما بدهد.

 

تهدید جایگزینی: اگر خریدار، شرکتی رقیب را که خدمات/محصولات شما را ارایه میدهد، جایگزین کند، چه خطراتی دارد؟ اگر خریدار راه دیگری برای دسترسی به خدمات/محصولاتی که ارائه می دهید بیابد، تکیف چیست؟

 

تهدید ورود جدید:  ورود تازه واردان به بازار مورد نظر چقدر آسان است؟

 

 

3.    پیش بینی 


با توجه به عوامل فوق، ارزش شرکت را از طریق پیش بینی مالی تعیین کنید .
این مرحله می تواند نتایج اولیه قابل اندازه گیری پیش بینی مورد انتظار در برنامه یا ROI را تعیین کند که شامل سود / هزینه سرمایه گذاری می‌باشد.

 

 

4.    جهت سازمانی کسب و کار را تعیین کنید.


تحقیق و ارزیابی فوق به سازمان در تعیین اهداف و اولویت ها کمک می کند. اغلب اوقات برنامه استراتژیک یک سازمان بسیار گسترده و بیش از حد جاه طلبانه است. برنامه ریزان باید بپرسند، " به دنبال چه نوع تاثیری هستیم و در چه چارچوب زمانی؟ " آنها باید به اهدافی بپردازند که بیشترین تأثیر را داشته باشند. 

 

 

5.    اهداف استراتژیک ایجاد کنید.


این مرحله بعدی از برنامه ریزی عملیاتی شامل ایجاد اهداف و ابتکارات استراتژیک است. کاپلان و نورتون در روش کارت امتیازی متوازن خود بیان می کنند که چهار دیدگاه برای شناسایی شرایط موفقیت وجود دارد. آنها به هم مرتبط هستند و باید به طور همزمان ارزیابی شوند.

 

مالی : ملاحظاتی مانند افزایش ارزش سهامداران، افزایش درآمد، مدیریت هزینه، سودآوری یا ثبات مالی، ابتکارات استراتژیک را نشان می دهد. 

 

رضایت مشتری:  اهداف را می توان با شناسایی اهداف مرتبط با یکی یا برخی از موارد زیر تعیین کرد: ارزش برای هزینه، بهترین خدمات، افزایش سهم بازار، یا ارائه راه حل به مشتریان.

 

فرآیندهای داخلی مانند فرآیندهای عملیاتی و کارایی، سرمایه‌گذاری در نوآوری، سرمایه‌گذاری در مدیریت کیفیت و عملکرد کلی ، کاهش هزینه، بهبود ایمنی محل کار، یا ساده‌سازی فرآیندها.

 

یادگیری و رشد: سازمان‌ها باید بپرسند: آیا ابتکاراتی در حیطه‌ی سرمایه‌های انسانی، یادگیری و رشد برای حفظ تغییر وجود دارد؟


اهداف ممکن است شامل حفظ کارکنان، بهره‌وری، ایجاد تیم‌هایی با عملکرد بالا، یا ریل گذاری برای رهبران آینده باشد .

 

 

6.    با سهامداران کلیدی هماهنگ شوید.


این یک تلاش تیمی است. موفقیت طرح، نسبت مستقیمی با تعهد سازمان به اطلاع رسانی و مشارکت کل نیروی کار در اجرای استراتژی دارد. افراد تنها زمانی به اجرای استراتژی متعهد خواهند بود که به اهداف سازمان مرتبط باشند. با توجه به اینکه همه به یک سمت می‌روند، تصمیم‌گیری چند کارکردی آسان‌تر و هماهنگ‌تر می‌شود.

 

 

7.    نقشه برداری استراتژی را شروع کنید.


نقشه استراتژی ابزار قدرتمندی برای نشان دادن علت و معلولی آن دیدگاه ها و اتصال آنها به 12 تا 18 هدف استراتژیک است. از آنجایی که بیشتر افراد یادگیرنده بصری هستند، نقشه نموداری قابل درک برای همه افراد سازمان فراهم می کند که دانش مشترک را در همه سطوح ایجاد می کند.

 

 

8.    ابتکارات استراتژیک را تعیین کنید.


به دنبال توسعه اهداف استراتژیک، ابتکارات استراتژیک تعیین می شود. اینها اقداماتی هستند که سازمان برای رسیدن به آن اهداف، انجام خواهد داد. آنها ممکن است ابتکارات مربوط به عواملی مانند دامنه، بودجه، افزایش آگاهی از برند، توسعه محصول و آموزش کارکنان را مرتبط کنند.

 

 

9.    معیارهای عملکرد و تجزیه و تحلیل


ابتکارات استراتژیک، اهداف SMART را که معیارهایی برای ارزیابی عملکرد به آنها اختصاص داده شده، نشان می دهد. این اقدامات همه سطوح را، از مدیریت ارشد تا کارگران خط مقدم شامل می شود. در این مرحله، وظیفه، ایجاد اهداف مشخص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط و مبتنی بر زمان برای اطلاع‌رسانی برنامه عملیاتی است.


به بیانی دیگر، معیارهایی ایجاد می شوند تا عملکرد را بتوان اندازه گیری کرده و یک چارچوب زمانی ایجاد کرد. شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) بر اساس اهداف سازمانی تعیین می شوند. این شاخص ها عملکرد و بهره وری کارگران را با اهداف استراتژیک بلند مدت همسو می کند. 

 

 

10.    ارزیابی عملکرد


ارزیابی، موفقیت آمیز بودن فعالیت ها و پیشرفت به سمت اهداف را اندازه گیری کرده و امکان ایجاد برنامه ها و اهداف بهبود یافته را به منظور بهبود عملکرد کلی فراهم می کند . 

برنامه ریزی استراتژیک را به عنوان یک فرآیند دایره ای در نظر بگیرید که با ارزیابی شروع و به پایان می رسد. در صورت لزوم یک طرح را تنظیم کنید. سرعتی که در آن بازنگری برنامه ضروری است ممکن است برای بسیاری از سازمان ها یک بار در سال یا برای سازمان هایی که در صنایع به سرعت در حال توسعه هستند هر سه ماه یکبار باشد. 
 

۲
از ۵
۱ مشارکت کننده

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید